گفت و گوی ویژه سایت انجمن جهانی زرتشتیان پاریس با « بهمنیار » نویسنده تاجیک:
نماد ایران با نشانه های زرتشتی
«سرمد ده» نخستین رمان تاجیکی به خط پارسی : « اگر به الفبای نیاکان برگردیم به ایران و افغانستان نزدیک تر می شویم...»
رمان تخیلی – واقعی « سرمد ده » خواننده را به ایران باستان و تاجیکستان امروز می برد .
بهمنیار را « گارسیا مارکز » امروز ادبیات تاجیک توصیف می کنند .
برای دریافت فایل صوتی اینجا کلیک کنید
رمان «سرمدده» نوشتهی بهمنیار، نویسندهی تاجیک، برای نخستین بار، به طور کامل، به خط فارسی توسط
انتشارات H&S Media در لندن منتشر شده است. سرمدده از مهمترین آثار داستانی تاجیکان در دوران شوروی پیشین است که
از روستای خیالی به نام «سرمدده» و زندگی مردم آن میگوید که به زبان پارسی گفتوگو میکنند و آتش را نیز پاس میدارند.
بهمنیارِ ۵۱ ساله، نویسندهی صاحب سبک تاجیک که رمان دوماش با نام «شاهنشاه» را نیز منتشر کرده است، اهل شهر
باستانی «پنجکنت» زادگاه رودکی، سردفتر شعر پارسی امروز، در استان «سُغد» تاجیکستان است؛ شهری که آثار مهمی از میراث فرهنگی
ایران باستان و اقوام ایرانی از دل خاکهای آن بیرون کشیده شده است، به ویژه نقاشیهایی از قهرمانان شاهنامه: رستم، سیاوش، گردآفرید و دیگران.
برای آشنایی بیشتر با رمان «سرمدده» و نویسندهی تاجیک آن، سایت «انجمن جهانی زرتشتیان» در پاریس، گفتوگوی ویژهای با آقای بهمنیار دارد.
آقای بهمنیار، ویژگیهای رمان سرمدده که به زبان پارسی برگردان و منتشر شده است، نشان میدهد که ما با نویسندهی منحصر به
فردی روبهرو هستیم که در رماناش علاوه بر زبان تاجیکیِ فارسی، واژههای ناب از فرهنگ باستانی« ایران فرهنگی » را نیز به
کار برده است؛ ویژگیای که رمان شما را با آثار دیگر نویسندگان تاجیک متمایز میکند. با چه هدفی این کار را کردهاید؟
نویسندههایی که با زبان تاجیکی -یعنی فارسی ماورأالنهر مینویسند، «ماورأالنهر» را «ورزرود» نیز گفتهاند، به این دلیل که زبان فارسیای
که امروز ما در ایران و افغانستان و تاجیکستان به آن زبان مکالمه میکنیم، از سه زبان در آسیای میانه پیدایش شده است: پهلوی، سُغدی و باختری.
زبان باختری که «بلخی» نام دارد در افغانستان بوده است، پهلوی در ایران و سغدی در آسیای میانه. و زبان سغدی از سمرقند تا کاشغر تسلط داشته
است و مردم این منطقه به آن زبان صحبت میکنند. خود واژهی «کاشغر» نیز یک واژهی سغدی و به معنای کوه زیباست.
امروز هم در زبانهای اروپایی هم، واژههایی که کوه را در نظر دارند، ریشه در حروفی مانند «گر» یا «قر» دارند. در تاجیکستان
نیز بسیاری مکانها هستند که نام «قر» را در خود دارند؛ مثلاً کوه قر (یعنی دل کوه) یا بهقر (یعنی کوه بهترین) و غیره و غیره.
مقصد من از آفریدن سرمدده این بود که دهی بسازم که این ده تمام خصوصیتهایی که تاجیکها دارند، یعنی خصوصیتهای محلی در آن جمع شود.
من انسانی هستم که مطالعه زیاد کردهام. کسی نمیتواند همهی ادبیات جهان را فرابگیرد، اما من بهترین نمونههای ادبیات دنیا را که در
دورهی شوروی ترجمه شده بودند مطالعه کردهام. این است که خواستم روستایی بسازم که به هیچ روستایی در دنیا مانند نباشد.
یعنی روستایی کاملاً تاجیکی و کاملاً ایرانی باشد. من کتابهای صادق چوبک، صادق هدایت، دولتآبادی و دیگر نویسندگان ایرانی
را هم خواندهام و فضایی که آفریدهام، به نظر خودم، فضایی ایرانی است (این نظر من است و نمیخواهم آن را به کسی تحمیل کنم)؛ یعنی مردمی
که به هم پیوستهام هم در افغانستان، هم در ایران و هم در تاجیکستان وجود دارند.
نشانه های زرتشتی
آقای بهمنیار، با وصفی که کردید، توجه شما به تمدن باستانی ایرانزمین و اقوام ایرانی را از ژرفای رمان «سرمدده» میتوان حس کرد.
آیا به خط اوستایی و آثار پیشااسلامی ایران و اقوام ایرانی هم آشنایی دارید؟
من دو زبان را خیلی خوب میشناسم: یکی فارسی و دیگری روسی است. پنچ سال زبان عربی را هم خواندم و کم و بیش با زبان عربی نیز
آشنا هستم. چیزی که من ساختهام،هم زمینهی قدیمهی ایرانی دارد. هم زمینهی اوستایی در آن هست،هم قبل از اوستایی. یعنی تمام آثار و
نشانههای تمام آنچه در این کشور وجود داشت، از جمله زرتشتیها و بوداییها در آن دیده میشود. زرتشتیها و بوداییها از قدیم در این
سرزمینها زندگی کردهاند. نشانههای آن را امروز ما پیدا میکنیم که از جمله میتوان به آتشکدههایی که امروزه مییابیم اشاره کرد.
نشانههای آتشپرستی در این محل، یعنی منطقهای که «ورارود» یا به قول فردوسی «وروزرود» میگویند، تا به امروز باقی ماندهاند.
مثلاً هنوز هم سر گور مردهها شمع میگذارند، در خانههایی که عبادت میکنند، شمع میگذارند یا مثلاً در آتش و یا آب گناهها را میسابند و میشورند؛
اینها همه نشانههای آیین قدیم ما که زرتشتی بوده، هستند که تا به امروز باقی ماندهاند.
در گذشته ادبیات تاجیکی- روسی تاجیکستان خیلی پربار بود؛ نویسندههای بزرگی مانند جلال اکرامی، محمد زمان صالح و دیگران داستانهای
جالبی خلق کردهاند. اما امروز این روند، به ویژه در زمینهی داستاننویسی خیلی کم و راکد شده است. دلیل این بحران را شما در چه میبینید؟
در همان جنگی که در تاجیکستان رخ داد. جنگ شهروندی که در آن مردم بیعقل و بیسواد با همدیگر درافتادند و یکی جانبدار اسلام شد و
دیگری جانبدار دولت سابق شوروی. این دو گروه که به هم برخوردند، روسیه طرف کمونیستها را گرفت. چرا که تا به امروز
هم از اسلامیها میترسد. به همین خاطر، اسلامیها کنار رفتند و باز طرفداران شوروی سابق و کمونیستها باز بر سر کار آمدند.
هرچه را امروز در تاجیکستان میبینید، همان باقیماندهی اتحاد شوروی است. لیکن باقیماندهای بسیار بربری است که نه به اسلام گرایش دارد،
نه به زرتشت، و معلوم نیست که چیست. اینها وقتی بعد از استقلال تاجیکستان سر کار آمدند، خواستند مردم را به دمکراسی دعوت کنند،
اما این ممکن نشد، چون مردم آماده نبودند. این مردم بیشتر با شوروی و سوسیالیسم خو گرفته بودند. مردمی که بر سر کار آمدند، یک نسل را از
دست داده بودند؛ همان نسلی که در جنگ شهروندی از بین رفتند، یا کشته شدند یا به روسیه و دیگر مملکتها، از جمله افغانستان، ترکیه و
ایران مهاجرت کردند. این باعث شد که رشتهای که سابقاً در این دیار وجود داشت، کنده شود. هرچند سعی کردند این رشته را دوباره گره بزنند،
اما این پیوند، پیوندی طبیعی نشد. در این میان، ما یک نسل را از دست دادیم و به همین خاطر، امروز جوانهای امروزه به ادبیات و دیگر
هنرهای مردمی کمتر روی میآورند. زمان لازم است که یک نسل دیگر بیاید و جای نسل قدیم را در هنرهای مردمی، سینما، ادبیات و... پر کند.
آن وقت است که میتواند این رشتهی گسسته دوباره به هم پیوست شود.
فارسی زبان معیار
آقای بهمنیار، خود من با برگردانِ فارسیِ رمان «سرمده» با کارهای شما آشنا شدم. چرا به فارسی نمینویسید؟ جمعیت تاجیکستان،
اگر همه هم کتابهای شما را بخوانند، بیشتر از هشت میلیون نیستند، اما فارسیزبانها در سراسر جهان، بر اساس آمار سازمان ملل،
بیش از ۱۵۰ میلیون نفر را شامل میشوند. چرا شما به فارسی نمینویسید که زبان معیار شکل بگیرد؟
(میخندد) اصلاً من به فارسی مینویسم! یعنی تاجیکی، دری، فارسی، سه اصطلاحی است که روسها به ما تحمیل کردهاند. یعنی زبان ما
تا زمان انقلاب اکتبر «زبان فارسی» نام داشت. این در اثرهای قدیم از جمله آثار صدرالدین عینی هست. اما روشنفکرهایی که در قرن ۱۹ در بخارا
زندگی میکردند، هیچگاه از اصطلاح «زبان تاجیکی» استفاده نمیکردند. وقتی روسها این دولتها را تصرف کردند،
بر اساس منطق ارسطو که به اسکندر گفته بود (تفرقه کن و حکومت ران)، عمل کردند و برای پریشان کردن مردم گفتند که در تاجیکستان،
مردم تاجیکی حرف میزنند، در افغانستان، افغانی و در ایران فارسی. یعنی یک ملت را سه ملت کردند که حکومت برانند.
ما را از شما جدا کردند، افغانیها را از ایران و غیره و غیره. وگرنه در اصل، این هرسه، یک زبان است. همانطور که هم من شما را میفهمم و
هم شما مرا.
یک ویژگی دیگر رمان «سرمدده» سبک خاص کار شماست که با بقیهی نویسندگان تاجیک فرق میکند. یعنی نوعی سبک تخیلی- واقعی در
رمان شما دیده میشود. انگیزهی شما از این نوع نوشتن که خیلی هم جالب است، چیست؟
نثر در دنیا تغییر یافته و رمان هم بر همان اساس تعییر کرده است. بعد از اینکه مارکسیسم در امریکای لاتین ظهور کرد -و حتی پیش
از آن- نویسندهها نثر دنیا را تکان دادند. آنها از داستانهای «هزارویکشب» الهام گرفتند. هرچند هزارویکشب به نام افسانههای عربی در
دنیا مشهور است، اما در اصل داستانهای فارسی است. من این مسئله را در نظر گرفتم و فکر کردم چرا وقتی نویسندههای تمام دنیا از ما
الهام میگیرند، خود ما خاموش باشیم. من با الهام از هزار و یک شب، داستانهای تخیلی و واقعی را در رمانم وارد کردم، نوشتم و رمانم سبک
دیگری پیدا کرد. سبکی که در میان نویسندگان تاجیک دیده نمیشود.
فضای ایرانی زرتشتی
«سرمدده» یک روستای خیالی است یا وجود دارد؟
وجود ندارد؛ بلکه اقتباسی است از تمام روستاهایی که در افغانستان، تاجیکستان و ایران وجود دارند. من کتابهای مردمشناسی افغانی،
تاجیکی و ایرانی بسیاری را خواندم و با اقتباس از آنها دهی ساختم که بر همه معلوم و معروف نباشد.
برخی گفتهاند که نماد تاجیکستان است، خود شما چه میگویید؟
(میخندد) اصلاً نماد ایرانستان است. افغانستان، ایران و تاجیکستان به هم وصل شدهاند، آمیزش یافتهاند. من کوشش خود را کردهام، اما اینکه
چه نتیجهای بدهد، نمیدانم. برادرهای ایرانی و افغانیای که با من رابطه دارند، میگویند یک ده ایرانی و افغانی را توصیف کردهای. تاجیکها هم
میگویند که یک ده تاجیکی را بسیار عالی به تصویر کشیدهای. یعنی اینطور که پیداست، من به مقصدم نائل شدهام.
آقای بهمنیار، این نخستین رمان یک نویسندهی تاجیک است که برگردان فارسی آن در ۵۲۲ صفحه منتشر شده است. این نخستین
رمان شما به زبان فارسی، چقدر موفقیت داشته است؟
موفقیتاش در تاجیکستان این بود که در یکهزار نسخه به فروش رفت. اینکه در خارج از کشور چند نسخه چاپ شده است و چند
نسخه به فروش رفته است را خبر ندارم. اما گمان میکنم که در تاجیکستان با استقبال روبهرو شد.
بازگشت به خط نیاکان
با فعالیتها و کارزاری که توسط خود مردم تاجیکستان برای بازگشت به خط نیاکان به راه افتاده است، شما موافقید؟ چون دولت
اقدامی نمیکند، اما چندهزار نفر روی رسانهها و فیسبوک در این راه تلاش میکنند. مجلهای هم به نام «زبان پارسی» منتشر میشود
که سخنگوی فعالیتهای بازگشت به زبان مادری است. شما چقدر با این اقدامات موافق هستید؟
من به همهی این فعالان تبریک میگویم و خودم هم بر این گمان هستم که ما اگر به الفبای نیاکان برگردیم، خیلی خوشبخت میشویم، به این خاطر
که به ایران و افعانستان نزدیک خواهیم شد. ما از یک فرهنگ هستیم که در دورهی شوروی جدا شده بودیم. اگر ما به الفبای نیاکان برگردیم،
باز هم به هم نزدیک میشویم. نمیدانم چند سال دیگر، اما اگر ما دولتی مقتدر داشته باشیم، نه طالبانی وجود خواهد داشت، نه خلافت نوپیدای
خوساختهای. الفبای ما باید یکی شود، چنانکه زبانمان یکی است.
آقای بهمنیار، اگر صحبت دیگری دارید که من نپرسیدهام، بفرمایید.
من قبلاً گفتهام و باز هم به فارسیزبانان دنیا میگویم که در هر گوشهی دنیا که هستند، با هم متحد باشند، همدیگر را حفظ کنند،
همدیگر را پشتیبانی کنند و کاری کنند که همهی ملت یک ملت واحد بشود و در آینده، الفبا هم یک الفبا شود. همه با همهی کوشش و غیرتی
که دارند در این جاده سفر کنند.
آقای بهمنیار، در پایان چند کلمه هم راجع به رمان «شاهنشاه» توضیح بدهید. این رمان چه خصوصیاتی دارد؟
رمانی که من نوشتهام، برای آسیای میانه یک رمان و سبک نو است. تا این زمان کسی به این صورت و سبک رمانی ننوشته است.
رمان «شاهنشاه» هماکنون در دنیا هواداران و مقلدان دیگری هم پیدا کرده است. حتی یک نویسنده زن در انگلستان، بعد از خواندن رمان من،
بر اساس آن، یک رمان نوشته است. خود رمان من در لندن در دوهزار نسخه چاپ شده است. این به معنای آن است که این رمان کمکم مشهور
شده است و امکان دارد به زبان فارسی (خط فارسی) هم چاپ و منتشر شود. هرچند که اصل رمان هم به زبان فارسی است.
سپاس از شما برای این گفت و گو با سایت انجمن جهانی زرتشتیان
گفت وگو : ایرج ادیب زاده .